آلان پیرداده بیرانونداز بزرگ سرداران،دلاوران ،فاتحان،کدخدایان مشهور لرستان و مردی تکرار نشدنی

ساخت وبلاگ
 

آلان پیرداده بیرانونداز بزرگ سرداران،دلاوران ،فاتحان،کدخدایان مشهور لرستان و ایل بیرانوند و مردی تکرار نشدنی در تاریخ لرستان و ایران،مردی با اصالت که  او نیز مثل پدرانش میرزاخان اول ،اوزل ،و پدر نامدار و قدرتمندش کاظه ،جانباخته ی راه سرزمین شیران لرستان می باشد

آلان از بزرگ سرداران ،کدخدایان ،فاتحان،دلاوران و خوانین  لرستان و ایران میباشد خان زاده ای از ایل بیرانوند طایفه پیرداده و تیره الماس می باشد که فاتحه  و فرمانده ی جنگهای بسیاری اعم از جنگ پونه ،بیشه دالان در بروجرد ،و همچنین جنگ بیرانوند ها و خوانین سیلاخور برای اسکان خانواده علی مردان بوده که خان سیلاخور از تعداد کم انها سواستفاده و آنها را از سیلاخور بیرون میکند .آلان همچنین در جنگهای دیگری همچون جنگ تنگه زاهد شیر جنگ روس جنگ با اعراب یاغی حضور داشته و به عنوان تک تیراندازی در سپاه بیرانوندها یکه تازی میکرده او همچنین در تیراندازی بی نظیبر بوده به طوری که اهالی هر وقت نام او را یاد میکنند اول از این جمله یاد میکنند که هرگز تیر او به خاک نشسته و در میدان های تیراندازی که رسم و رسومات آن زمان بوده همیشه پیروز میدان بوده و فقط با یک تیر هدف را زده .او در کدخدایی نیز سرامد کدخدایان ایل بیرانوند بوده به طوری که اشعاری را در مورد او سروده اند (آلون و قمر کدخدای پیش - که نو گلخنچه ارنو آورکیش ......)در روایت ها امده که او آنچنان در لرستان نام آور بوده که به هر شهری که وارد میشده مردم آن شهر همچو شاهان و فرمانروایان بزرگ تاریخ هنگام ورود آلان به شهرشان سان دیده اند .آلان پیرداده  سردار و کدخدایی بزرگ و نام دار  و با گذشت بوده بطوری که اگر زمینی را  تصاحب می کرده زمین را به فقر فقرا میداده مانند پدر قدرتمند و بزرگش  از قدرت خود بر علیه مردم فقیر و ناتوان طایفه و ایل خود استفاده نمیکرده -رزم آرا با او پی دوستی داشت به طوری که هنگامی که بر اثر خوابیدن در برف در زمان نبرهای طولانی و طاقت فرسا کمر او سیاه شده و رزم آرا او را با ماشین جیپی که داشته برای درمان به تهران میبرد  ،هنگام ورود به تهران او را نزد شاه میبرد و او را چنین معرفی میکند (سرورم این مرد شیری زخمی از بیشه لرستان و از بزرگمردان  نام اوران و دلاوران و شجاعان ایل بیرانوند و تیر اندازی بی نظیر می باشد کمر او سیاه شده او را برای درمان به تهران اورده ام ) شاه به نظام پزشکی ان زمان دستور میدهد تا شورای تشکیل و برای درمان او فکری بکنند .شورای پزشکی پس از معاینات و آزمایشات فراوان تلاشی بی نتیجه و نا امید کننده می کنند شورای پزشکی به رزم ارا می گویند که نمی توانیم برای درمانش کاری بکنیم خیلی دیر شده ،رزم آرا نیز دستور می دهد پس کاری کنید که این مرد بزرگ در سرزمین خود جان دهد .بزرگانی همچون عزیز خان سپهوند ،مرتضی خان اعظمی و تنی چند از بزرگان طایفه پیرداده   برادر نامدار و دلاورشان به تهران میروند .مرگ او نمادی و یاداوری از مرگ بزرگان تاریخ لرستان می باشد در هنگام مرگ او بزرگان و سرداران لرستان و ایل بیرانوند  سیاه پوشیده و گل بر سر می نهند و چهل شبانه روز اسبهای خود را بر سر قبرستان مرکزی بیرانشهر میخ کوب میکنند و پارچه ای سیاه بر دوش اسبها به نشانه عزاداری می اندازند به قول معروف کتل میکنند حاج صید احمدبیرانوند  پسر علی احمد از بزرگان بیرانشهر که به همراه پدرش به ان مراسم ختم رفته بود چنین می گوید که من نونهالی بودم که به همراه پدرم به این مراسم رفتم و با چشمان خود دیدم که آنچنان اسب سوار در دشت چغلوندی به سمت قبرستان می امد که من چون بچه بودم ترسیده و فک کردم اگر سواران همه جمع شوند جلوی خورشید را می گیرند و روز را شب می کنند به گفته ی او بسیاری از بزرگان حتی کفش های خود را نیز با زغال سیاه می کرده اند و خاک بر سر می زدند .حسن چهار گوش که از نطامیان منطقه بوده وقتی از دور آن جمعیت عظیم را می نگرد از زنش سکینه میپرسد که سکینه چه اتفاقی افتاده که شپاهی عظیم در آنجا جم شده اند سیکنه همسر حسن چهار گوش می گوید آلان فوت شده و حسن چهار گوش چنین می گوید آلان مرده بیرانوند می خواهند استغفرالله خدا را پایین بکشند .او اولین بخشدار چغلوندی بوده او بعد از گروگانگیری رضا شاه از بیرانوندها و صلح با انها توپ جنگ پونه را که غنیمت اورده بود طی نامه ای از طرف شاه که توسط رزم ارا به دست او میرسد توپ را پس داده و بخشدار چغلوندی یا کلانتر چغلوند میشود ولی بعد از شش  ماه بخشدار بودن  با نوشتن نامه ای و گفتن این جمله به رزم ارا که من این ننگ را بر خودم قبول نمیکنم من به  مردم خودم  پشت نمیکنم فردا مردم میگویند آلان ما را به رضا شاه فروخته فردا مجبور میشوم زیر آب برادرانم را بزنم این برای من ننگ است بخشداری چغلوندی پیشکش خود شاه ) خانواده ی مرتضی خان اعظمی هنگام مرگ پدرش علی مردان خان سرکرده ایل بیرانوند ،برای فرار از دست مامورین که قصد داشته انهارا اسیر و تبعید کنند به خانه آلان پناه میبیرند و آلان نیز مرتضی خان و هوشنگ اعظمی که آن زمان پسر بچه ای بوده را 6 ماه در  خانه خود مخفی میکنند و به آنان پناه می دهد .مرتضی خان اعظمی در هنگام مرگ آلان می گوید طایفه پیرداده ها دیگر همچین مردی را در میان خود  به چشم نخواهند دید یکی از شاعران ایل بیرانوند که در مراسم خاکسپاری او شرکت داشته اینچین او را میسراید (پرچمدار بیرنون مرحوم آلو بی -فاتح جنگ پینه و ویشه دالو بی ). د رادامه با رشادتهای او بیشتر آشنا می شویم.

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 11:11&nbsp توسط هادی  | 

آلان پیرداده بزرگ مردی در تاریخ ایران ...
ما را در سایت آلان پیرداده بزرگ مردی در تاریخ ایران دنبال می کنید

برچسب : پیرداده,بیرانونداز,سرداران,دلاوران,فاتحان,کدخدایان,مشهور,لرستان,تکرار,نشدنی, نویسنده : 3alu1 بازدید : 931 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 4:23